یه روز غمگین
سلام عزیزم مامان خوبی؟امروز میخوام از یه روز غمگین واست بگم که خاله ی بابای من فوت کرد،اره عزیزم خاله ی بابام 6 ماه بود که فهمید سرطان داره وبعداز عملش این بیماری بدجنس کل بدنش رو گرفت ودراخر باعث شد ریه هاش از کار بیفته وروز یکشنبه فوت کرد وامروز که سه شنبست دفنش کردن😭 امروز من خیلی گریه کردم.چون یاد مامانجون خودم افتادم وخیلی با ساناز وبهناز که مادربزرگشون فوت کرده بود همدردی کردم. عزیزدلم خیلی خوبه که ادم توزندگیش کسی رو ناراحت نکنه ودل کسی رو نشکنه من چند وقت بود که بخاطر یکسری مسائل با دختر عموهام حرف نمیزدم ولی امروز همدیگرو بغل کردیم ویه دل سیر گریه کردیم وکاملا مشخص بود که هر سه مون کاملا مشتاق به حرف زدن بودیم. خدا بیامرزدش که ا...
نویسنده :
مامان ویدا
14:21