من یه مامان تنبلم😊
اوه اوه در اینده متوجه میشی مامان تنبلتر از من وجود نداره.سلام عشق مامان اومدم که از بقیه ی اتفاقا بنویسم واست😍😍
خوب روزی که رفتیم پیش رزا واسه ۱خرداد واسم ازمایش غزبالگری دومرو نوشت و۹ خرداد هم سونوی انومای وتعیین جنسیت.روز یکم خودمتنها رفتم ازمایش دادمچون بابایی سر کار بود وباباجونم بخاطر پا دردش خودم نذاشتم بیاد بقیه هم مشغول کارو زندگیشون بودن وقتی ازمایش دادمبابایی اومد دنبالم که با هم بریمخونه راستی اونروز یه جوراب کوشولو ویه کلاه نوزادی هم واست خریدم.واسه سومو همهشتم خرداد بابایی حال رفتن سر کار رو نداشت وخونه موند مادرجون هم واسه نهار کوفته تبریزی درست کرده بود وچون من هوس کرده بودم دعوتمون کرد خونشون منم گفتم حالا که بابایی خونست یه روز زودتر بریم واسه سونو که اونروز هم شما مثل سری قبل سرکارمون گذاشته بودی وبیدار نمیشدی ودکترم میگفت مناینجودی نمیتونم اعضای بدنشو ببینم ۳بار رفتمتو ولی با اینکه کلی شکلات ونوشابه واین چیزا خوردم بازم بدون جواب برگشتیمخونه وسونو موند واسه فردا.
فردا با مامانجون رفتیم سونو نمیدونم چرا هرکی میرفت تو ناراحت برمیگشت ومیگفت بچه تکون نمیخوره واین اتفاق واسه ی منم افتاد دیگه کلی ترسیدیمکه چرا باید اینجوری باشه😢😢یه عالمه شکلات وابمیوه خوردمولی تاثیر نداشت چند تا مامانم اونجا بودن که دیگه زدیم بی خیالی وهمه میخندیدیم به بچه های بی ادبمون😂😍😍😍تا اینکه مامانبزرگ یه نی نی که اخرین سونو رو اومده بودن بهمون گفت خرما بخوریم چون انرژیش بیشتره وزودتر بچه رو بیدار میکنه منمرفتمخرما خریدم وبه همه ی مامانا هم دادم خودمم سه چهارتا خوردم خداروشکر بعداز اون هرکس میرفت تو خوشحال برمیگشت که کارش انجام شده نوبت من که شد رفتم خوابیدم دیدمجنالعالی بیدار شدی ودکتر هم با خوشحالی شروع کرد به معاینه اول از همه دونه دونه انگشتاتو نشونم داد بعدشم کلیه وکبد وبقیه ی اعضای بدنت ومنشی که داشت موارد رو ثبت میکرد گفت جنسیت که دکترم جوابشو داد فعلا ندیدمچیزی منم اینقدر جالم گرفته شد که دوباره باید صبر کنم ولی یهو گفت پسره اونجا بود که دلمغش کرد واسه مرد کوچولوی زندگیم😍😍😍😍بعداز تموم شدن معاینه دکتر گفت وایسا تا سی دی نی نی رو هم بدم منم تا از جام بلند شدم پریدم گوشی مامانی رو که از همه ی سونو فیلمبرداری میکرد رو گرفتم که خودم اولین کسی باشم که به بقیه خبر میدم بعد دویدم بیرون واون عکس یه لک لک که یه بقچه ابی رو به منقار گرفته وتوش نی نی داره رو برای همه ی گروه هام فرستادم که توش نوشته شده بود بی بی ایز بوی یعنی نینی ما یه پسره بعدشم به بابا زنگ زدم که تو جلسه بود ونتونست جواب بده منم واسش اس دادم که بابای رهامکارت تموم شد بهمون زنگ بزن بهداز اونم به خاله جون زنگ زدم گفتم ایدا نی نی دختره با اونهمه لباس پسرونه چکار کنیم اونم با کمی ناراحتی گفت اشکال نداره همشو عوض میکنم وجینگیلی های دخترونه میخرم که منم بهش گفتم شوخی کردم ویه پسره نازه نی نی مون که اونم کلی خوشحال شد👦👦 گل مامان تا اینجا رو داشته باش تا برم تو پست بعدی بقیه رو بگمچون امکان داره هر لحظه دستم بخوره وحذف شه همه چی😊دوست دارم عشق مامان