وبلاگ نی نی منوبلاگ نی نی من، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

خاطرات من ونی نی نیومده

مهمونای باحال

1394/11/18 2:47
نویسنده : مامان ویدا
152 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم خوبی?مامان رو ببخش که خیلی وقته چیزی ننوشتم،میدونی من مقصر نیستم میام وکلی واست مینویسم ولی یهویی همه پاک میشه و من تنبل حال دوباره نوشتن رو ندارم.

این چند روز خیلی خوش میگذره بیا بریم ادامه مطلب تا واست بگم چرا

روز چهارشنبه بود که پسر خاله ی بابایی از کرمانشاه زنگ زد که میخواد با صباجون بیاد خونمون وچون بعداز کلی اصرار من وبابا قبول کردن بیان خیلی خوشحال شدیم،پسرخاله حدود ساعتای 4-5صبح پنجشنبه رسید وچون دیر اومدن بابایی نتونست بره سر کار بعداز نهار بود که یهویی به سرمون زد راه بیفتیم بریم شمال بعد از این پیشنهاد همه اینجوری شدیم😄😄😄😄تا ساعت 5 همه چی رو اماده کردیم ورفتیم بین راه مثل همیشه اشکده کندوان زدیم بغل تا از اش خوشمزه اونجا نوش جان کنیم🍲🍲

بله عشقم ساعت 11 بود که رسیدیم خونه وبدلیل روشن نشدن پکیج داشتیم یخ میزدیم که یهوو باباجون زحمت روشن کردنش رو کشید راستی یادم رفت بگم قبل از رسیدن به خونه یه سری به خانه وکاشانه رویان زدیم ومن از اونجا اولین خرید زندگی شما کوچولوم رو انجام دادم واون چیزی نبود جز یه جفت👟خوشگل ناز ولی چون نمیدونستم شما دخملی یا پسمل برات رنگ سفید وسبز خیلی ناز خریدم ایشالله بعدا عکسش رو واست میذارم 😍😍😍😍فرداشم کلی خوشگذرونی کردیم وتقریبا بیشتر جاهای دیدنی رویان ونور رو دیدیم روز بعد هم چمستان ولاویج رفتیم وشامم رفتیم ویلای دایی بابایی تو فریدون کنار که کلی خندیدیم طوری که همه دل درد گرفتیم😂😂

دوز جمعه عصر هم برگشتیم خونه خیلی خوش گذشت مامانی نمیدونم تو باهام بودی یا نه اخه میدونی چیه چند روزیه پر...عقب افتاده با اینکه بی بی چکم منفی بود بازم شک دارم که تو هستی یا نه 😢

مامان جونم نیا تا خودم ازت دعوت کنم اخه میدونی که خیلی زوده

من خیلی خستم مامانی شب بخیر بستنی خوشمزه ی مامان🍦🍦🍦🍦🍦🍦

پسندها (1)

نظرات (0)