وبلاگ نی نی منوبلاگ نی نی من، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات من ونی نی نیومده

و توجهتون رو جلب میکنم به ادامه ی اخبار

1396/7/7 8:51
نویسنده : مامان ویدا
102 بازدید
اشتراک گذاری

جوجه کوچولوی مامان بازم سلام.امروز که دارم این پست رو میذارم هشتم محرم و۸مهر ماه وشما الان تو هفته ی سی وشش هستی👼این مدت سرمون خیلی شلوع بود وخداروشکر همشم جشن وشادی بود.از اول میگم واست

 

هفته ی بیست وهفتم بودیم که دایی جون مثل همیشه که با خاله ایدا دردودل میکنه بهش گفت عاشق یه دختری شده وقصدش ازدواج واینکه ماباید بریم همدان ببینیمش.ماهم که از خدا میخواستیم زودتر سروسامان گیره قبول کردیم که بریم.دقیقا روزش رو یادم نیست ولی بابایی باید میرفت ماموریت اونم چون دوستش اقای زینالی همراش بود دوروز اونجا میموند.منم تو این وروز رفتم خونه ی مامانجون واز اونجا تصمیم گرفتیم بریم این دختر خوشبخت رو ببینیم.من ومامانی وخاله جون ودایجون صبح ساعت ۹راه افتادیم وظهر رسیدیم همدان نهارمون رو تو باغ رستوران سیب نمیدونم چی خوریم وبعدش گل خیلی زشتی 😂خریدیم وبا شیرینی رفتیم خونه ی مامانبزرگ دختره چون خودشون بنایی داشتن.خداروشکر دختر وخانوادش خیلی خوب بودن وبه احتمال زیاد جوابشون مثبت بود.اونروز فهمیدیم که نی نی افراجون دخمله واسمش قراره ارغوان جونی بشه واینکه شهرزاد اونیکی دختر عموی مامانی هم نی نی داره👼👼👼👼👼تا اینجا بسه میرم بقیه رو تو پست بعد بنویسم.راستی دیشب سرویس خوابتو اوردن عشق مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)